معرفی وبلاگ
سفارشی دوستت دارم دوست عزیزم.♥.:.@سفارشی@.:.♥ اینجا همه چی درهمه. بیا تو عشق و حال کن. نظرت یادت نره ها♥.:.@سفارشی@.:.♥ -----------♥.:.@سفارشی@.:.♥---------♥.:.@سفارشی@.:.♥----------
دسته
لینک دوستان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 73165
تعداد نوشته ها : 53
تعداد نظرات : 1
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
چرا مخاطب باور نمى کند شاید ندانید که خصوصا بعد از پایان یافتن جنگ هشت ساله اى که عراق علیه ایران آغاز کرد، گروه هاى تحقیقاتى بسیارى از خارج آمده اند و روى فرهنگ جبهه و دفاع مقدس ما کار کرده اند. حداقل براى ما فعالان دفاع مقدس بارها پیش آمده تا با گروه هایى از محققان امریکایى، فرانسوى، هلندى، فنلاندى و انگلیسى روبه رو شویم و گاه علاوه بر تعارفات معمولى جلسه اى، گپى هم بزنیم. به یاد مى آورم که چند سال پیش هم انجمن دولتى ایران و فرانسه سمینارى سه روزه را در تهران برگزار کرد که تبلیغات داخلى روى این مساله مهم کمرنگ و دلسرد کننده بود. این سمینار با عنوان« بررسى خاطره نویسى در جنگ ایران و عراق و در جنگ فرانسه» از نظر ما اتفاقى بزرگ و محلى براى تحقیقات میدانى وسیع و گسترده روى خاطرات و مستندات شفاهى و کتبى جنگ بود. علاوه بر عده اى از پژوهشگران صاحب نام دفاع مقدس ایرانى در این سمینار چندین پروفسور فرانسوى نیز حضور داشتند که پرآوازه ترین آن ها یکى «ادوون روزو» رییس موزه جنگ فرانسه بود و دیگرى «کریستف بالایى» رییس وقت انجمن دوستى ایران و فرانسه و نیز پروفسور «هوتکا» و دکتر «اریک بوتل» که محققان صاحب نام و صاحب سبکى در زمینه جنگ هستند و عمرى را وقف کار خود کرده اند. رییس موزه جنگ فرانسه جناب «روزو» در این همایش یک سرى اسلاید و عکس از موزه جنگ نشان داد و توضیح داد که آثار جنگ علاوه بر حفظ تاریخ و جزییات پراهمیت تاریخى که مى تواند براى همه اقشار سودمند باشد، منبع درست و دست اولى براى فیلمنامه نویسان و کارگردانانى است که مى خواهند درباره جنگ ها، به خصوص جنگ هاى جهانى اول و دوم فیلم بسازند و تعدادشان هم اصلا کم نیست. ایشان بر ضرورت حفظ آثار جنگ براى مردم، محققان و هنرمندان تاکید بسیارى داشت و مى گفت که حدود بیست سال عمر خود را وقف این کار پراهمیت کرده است. به شهادت سابقه اش او عمرى را وقف تحقیق در رابطه با جنگ کرده و جزو محققان تراز اول جنگ محسوب مى شود. روز آخر سمینار، این دوستان را با هواپیما به آبادان بردند و یک ساعتى هم در شلمچه آن ها را گرداندند. یکى از دوستان که همراه این اکیپ بود، تعریف مى کرد آقاى «روزو» و بقیه محققان هر کدام جذب قسمتى شده بودند و چنان شگفت زده بودند که گویى با منظره اى بدیع روبه رو شده اند. همین دوست مى گفت: جناب «روزو» دایم آه مى کشید و مى گفت: «این جا کجاست؟» دوستان برایش خلاصه کردند که این نقطه، قلب جنگ هشت ساله بود و ... اما رییس موزه جنگ فرانسه مى گفت: این جا توضیح زیادى نمى خواهد. خاک این جا با آدم حرف مى زند. اگر یک وجب از این خاک در فرانسه بود به شما نشان مى دادم که مردم چه زیارتگاهى براى آن درست مى کردند.» آرزوى آقاى «روزو» که مى گفت حتما در آینده بر آورده اش مى کنم، یک هفته قدم زدن با پاى برهنه بر این خاک ها بود. روز وداع هم گفته بود: بیست سال کار تحقیقاتى بر جنگ هاى دنیا کرده ام، همه یک طرف و این سه روز در طرف دیگر.» قصد ندارم بازار گرمى کنم که دیگران چه درباره دفاع مقدس ما مى گویند که اگر مى خواستم حتما ۱۰ صفحه نمونه از صحبت هاى محققان خارجى و یا ایرانیان مقیم خارج که پایان نامه هاى شان به این موضوع اختصاص دارد، مى آوردم. صحبت من در مورد بى مهرى خود ما به فرهنگ نابى است که در این هشت سال پا گرفت- با تمام مولفه هاى خاص یک فرهنگ- خصوصا تاکید مى کنم بر روى هنر که مى توانست این فرهنگ را به خوبى به مردم ایران و جهان بشناساند. حتما شما آثار سینمایى و تلویزیونى ما را در باب جنگ دیده اید، جداى آثار فیلمسازانى که خود در جبهه حضور داشته اند، بسیارى از این فیلم ها واقعا ارزش چندانى ندارند. براى مثال در فیلم هاى اردوگاهى ما که از اسارت رزمندگان و حماسه هایى که آنان در اسارت خلق کرده اند، شما کوچک ترین ردپایى از تحقیق و تفحص حول محور سوژه انتخابى نمى بینید. مثلا آسایشگاهى را به تصویر مى کشند که در آن اسراى ما روى تخت هاى دو نفره مى خوابند یا اسیرى خود را به مشقت از اردوگاه بیرون مى کشد و فرار مى کند و بعد باز مى گردد و کل اردوگاه را به آتش مى کشد و عده دیگرى را هم آزاد مى کند و یا «هاشم پور» خودمان با کاراته بازى و ... دمار از روزگار عراقى ها درمى آورد. در سفرى که به عراق داشتم و قصدم دیدن اردوگاه هاى اسارت بود، دریافتم که اصلا در هیچ اردوگاهى اسرا تخت نداشته اند که هیچ، حتى جاى کافى براى دراز کشیدن و خفتن راحت هم نداشته اند. البته این را قبلا هم مى دانستم چرا که حداقل با تعداد بسیارى اسیر صحبت کرده بودم و حتى مختصات محلى اردوگاه را قبل از بازدید براى خود تصور کرده بودم. این یک نکته و دیگر این که در تمام طول مدت اسارت رزمندگان ایرانى، فقط دو نفر، آن هم در اوایل جنگ موفق به فرار از اردوگاه شده اند. یک بار هم یک گروه بعد از چند ماه برنامه ریزى موفق مى شوند که از آسایشگاه بیرون آمده موانع مختلف را رد کنند و ۳۰ متر سیم خاردار حلقوى و ساده(قطر و عرض سیم خاردارها را عرض مى کنم نه محیط اطراف اردوگاه را. یعنى دور تا دور اردوگاه به عرض ۳۰ متر انواع سیم خاردار براى جلوگیرى از فرار اسرا کشیده بودند) را در ۲ ساعت و نیم طى کنند که تمام برنامه ریزى دقیق این افراد از جان گذشته با پارس سگ ها و حساس شدن عراقى ها به هم مى ریزد و بازگشت دوباره این افراد به داخل آسایشگاه به شکلى که عراقى ها بویى از ماجرا نبرند، خود داستانى است که به زعم نگارنده حماسه اى بسیار باشکوه تر از فیلم هایى است که خام دستانه از فرار اسرا ساخته اند. به همه این ها اضافه کنم که حجت الاسلام ابوترابى فرار اسرا را کلا قدغن اعلام مى کند، چرا که پى آمدهاى بعدى آن براى دیگران بسیار گران تمام مى شده است. جاى خالى تحقیق و بررسى روى سوژه هاى دفاع مقدس به خصوص سوژه هایى که براى فیلم شدن انتخاب مى شوند به شدت خود را به رخ تماشاگران فهیم و با هوش ایرانى مى کشد و مثل دندان کرم خورده اى میان ردیف دندان هاى سفید و مرمرى توى ذوق مى زند. از همه این ها که بگذریم باید به نکته اى خاص توجه کنیم و این که فیلمسازان در دیگر نقاط جهان حتما قهرمانان معروف و حتى گمنام جنگ هاى شان را به عنوان سوژه اى ناب براى ساخت فیلم انتخاب کرده و بعد از تحقیق و کارشناسى دقیق و به کارگیرى مشاوران با تجربه آثارى خلق مى کنند که هنوز هم تماشاگران جهان را به سینماها مى کشاند. احتیاجى نیست که اشاره کنیم، فیلم هایى مثل «نجات سرباز رایان»، «دشمن پشت دروازه ها» یا «پرل هاربر» و ... که جزو پرخرج ترین ها در فیلمسازى محسوب مى شوند، محمل واقعیت یک جنگ را برگزیده اند تا داستان پرسوناژى خیالى را به هنرمندانه ترین شکل بازگو کنند. در حالى که ما در ایران به تعداد هر رزمنده اى یک سوژه بکر و ناب داریم که کاملا به آن بى تفاوت مانده ایم. نمى دانم چرا فیلمسازان وطنى حداقل از سردارانى مثل «همت»، «باکرى»، «خرازى»، «متوسلیان»، «بروجردى» و ... که فقط ذکر نامشان به اندازه کتابى مى شود، براى ساخت فیلم استفاده نمى کنند، بسیجیان گمنام و رزمندگان عادى، بماند. هرکدام از این سرداران یک سوژه ناب و بکر هستند که مى توانند بحران سوژه را در فیلمسازى جنگ ایران به شدت کنترل کرده و حتى تا حدود زیادى از بین ببرند. نمى خواهم به این نکته هم مستقیم اشاره کنم که ۲۰ دقیقه ابتدایى فیلم «نجات سرباز رایان» که به نظر نگارنده یکى از استثنایى ترین و زنده ترین سکانس هاى فیلم هاى جنگى است، به اعتراف کارگردانش با دیدن چندین و چندباره فیلم هاى زنده یاد آوینى (روایت فتح ها) خصوصا در صحنه هایى که دوربین مثل شخصیتى حرکت مى کند و وقایع را از چشم یک رزمنده به مخاطب نشان مى دهد، ساخته و پرداخته شده است. حال انصاف بدهید آیا به سوژه هاى بکر و ناب جنگ تحمیلى ما از داخل بى مهرى نشده است؟ شعر و رمان و هنرهاى دیگر به کنار، آیا نمى شد از این همه سوژه ناب در خلق آثار ماندگار سینمایى بهره گرفت؟ البته مشکلات بودجه و هزینه چنین فیلم هایى را نیز در نظر مى گیریم و با این حال باز هم تاکید مى کنم که مى شود فیلم کم هزینه ساخت و حتما تمام فیلم راسرشار از صحنه هاى جنگ و درگیرى نکرد، در این هشت سال چنان سوژه هایى شکل گرفته که به جرات مى توانم بگویم مى توان با کمترین هزینه فیلمى ساخت که به جنگ و مسایل آن مى پردازد و مى توان اصلا هم صحنه هاى جنگى را نشان مخاطب نداد. باز هم اصرار دارم که دولت باید براى ساخت فیلم هاى جنگى بودجه و هزینه مناسب اختصاص دهد و با تبلیغات صحیح و استاندارد حتى بودجه را نیز با سود بازگرداند که البته این موضوع به نگاه جدید به فیلم سازى در ایران و صنعت- هنر، دانستن آن باز مى گردد که قصه اش سر درازى دارد. سردار داوود غیاثى راد که علاوه بر مدرک مهندسى، دستى در هنر و نوشتن نیز دارد، معتقد است: «ضعف فیلم هاى جنگى ما به فرهنگ غلطى باز مى گردد که در تمام جامعه سارى و جارى شده است. این که صاحب هر پروژه اى چه اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى مى خواهد با کمترین هزینه بیشترین سود را از آن خود کند و اصلا دلش نمى آید تا پولى براى تحقیق حول محور سوژه اش خرج کند و از این جا بگیر و برو تا آخر. دیگر این که کارگردان اصلا وقت نمى گذارد تا با چند رزمنده صحبت کند یا حداقل سرى کاملى از فیلم هاى روایت فتح را ببیند یا حتى یک سرى عکس جنگى درست ببیند و فضاى کارش را با فضاى موجود آن روزها منطبق کند و به همین دلیل اکثر فیلم ها آبکى و کلیشه اى از کار درمى آید... البته باید چند کارگردان را از دیگران مستثنا کرد، ولى به هر حال مشکل اصلى ما این است در حالى که در دفاع مقدس ما سوژه هاى بسیار آن قدر فراوان است، فیلم هاى جنگى ما نسخه آبکى اکشن هاى جنگى دست چندم هالیوودى از آب درمى آید.» وقتى کسى که خود جنگ را از نزدیک دیده و یا لمس کرده با صحنه هاى مضحکى در فیلم ها مواجه مى شود، کلیت فرهنگ دفاع مقدس برایش زیر سوال مى رود. این توهین به شعور بیننده است که مثلا شخصیتى به لوله تانک آویزان شود و با پرتاب نارنجک داخل لوله توپ تانک آن را منهدم کند. فلز لوله تانک از فولاد آبدیده است که اولا آن قدر داغ مى شود که اگر دست روى آن بگذارى گوشتت آب مى شود و دیگر این که یک نارنجک داخل لوله اى که گلوله بزرگى پرتاب مى کند که حدود ۴۰ برابر نارنجک، قدرت انفجارى دارد، حتى به خان هاى لوله نیز خراشى وارد نمى سازد. همه این ها نشان از سرهم بندى و کار با پایین ترین کیفیت براى بردن سود بیشتر دارد. در پایان نقل قولى از سردار پاسى، فرمانده گردان هاى لشکر ۱۴ ثارالله مى آورم تا حسن ختامى بر بحث اجمالى من باشد که جا دارد روى آن هزاران صفحه تحقیق صورت گیرد. وى مى گوید: هر لحظه از جنگ ما سرشار از حماسه هایى بود که مى توان براى این هشت سال هشتاد سال محصول فرهنگى خصوصا فیلم تولید کرد. حتى مى توان با ارایه فیلمنامه هاى پرقدرت و سوژه هاى بکر و ناب شراکت برخى از کشورها را نیز جلب کرد تا مشکل بودجه فیلم هاى جنگى نیز به نوعى حل شود و ... محمدعلى آقامیرزایى ویژه نامه سروقامتان روزنامه جوان
دسته ها :
پنج شنبه 4 6 1389 15:42
X