1359 دانشکده افسرى ارتش:پنجشنبه شب فرصتى به دست آمده تا محمد ایران نژاد بچه هاى هم استانى خود را دعوت کند. اشرف عسکرى دانشجوى سال سوم است.
آن شب او، ایران نژاد را که دانشجوى سال اول است به آسایشگاه بچه هاى ارشد دعوت مى کند. اما قبل از آنکه این دیدار وصال دهد دوره هاى کارآموزى بچه هاى ارشد در جبهه آغاز مى شود و آن دو حتى پس از فراغت از تحصیل هم امکان دیدار هم را نمى یابند. فروردین ۱۳۸۵ بهشت زهراى کرمان: از آن جمع دوستانه کوچک افسران ارتش، فدایى، کریمى، گنجوى، ثمره گلستان و برومند همچون دهها همدوره اى نظیر شهید ایوزخانى و سادات شریفى به شهادت رسیده اند اکنون امیرمحمد ایران نژاد پس از مدت زیادى به کرمان آمده و در بهشت زهرا به دنبال قبر فدایى دانشجوى هم ورودى خود مى گردد که سالها پیکر پاکش مفقود بود. همراهان امیر نام شهدا را مى خوانند؛ اما هیچ یک شهید فدایى نیستند. انگار که تقدیر این است او همچنان در خلوت الهى خود گمنام بماند؛ یکباره نام آشناى منصور اشرف عسکرى را مى خوانند، پاهاى امیر یکباره سست مى شود، همان جا مى نشیند. او پس از ۲۴ سال امکان آن را یافته تا به دعوت منصور پاسخ گوید؛ در حالى که خود نابینا و منصور به شهادت رسیده است و دیدار آنها در بهشت زهرا صورت مى گیرد. امیر از بهشت زهرا برگشته بود و من که با او تماس گرفته بودم تا تقاضاى انجام مصاحبه اى را طرح کنم او بى مقدمه از زیارت قبر شهید اشرف عسکرى گفت. از نسلى استثنایى که عاشقانه به استقبال رنج هایى رفتند که امروز شنیدن گوشه اى از آنها اشک ما را جارى مى سازد. نسلى که به تعبیر امیر ایران نژاد به قدرى براى انجام وظایف و مسؤولیت هاى خود در تلاش بوده اند که تاکنون هرگز فرصت و مجال بیان و توصیف گوشه اى از خدمات خود را نداشته اند. آنچه که در پى مى آید مقاله جانباز روشندل امیر سرتیپ محمد ایران نژاد است که به اصرار ما و به مناسبت ۲۹ فروردین روز ارتش جمهورى اسلامى ایران از سوى ایشان تنظیم شده است. امیر سرتیپ محمد ایران نژاد فارغ التحصیل دانشکده افسرى، کارشناس علوم اجتماعى و حافظ بخشى از قرآن کریم، مؤسس دارالقرآن اهل بیت، کتابخانه تخصصى علوم اسلامى و عضو شوراى شهر سیرجان است که پس از هشت سال حضور موفق و مورد تقدیر فرماندهان عالى رتبه ارتش از جمله شهید سپهبد صیاد شیرازى در جبهه هاى حق علیه باطل همزمان با عملیات والفجر ده بر اثر انفجار خمپاره از ناحیه دو چشم مجروح و نابینا شد و به درجه جانبازى نائل گردید. امیر سرتیپ جانباز محمد ایران نژاد همچنین چندى پیش از سوى مقام معظم رهبرى فرمانده کل قوا به عنوان جانباز نمونه در دانشگاه امام على(ع) مورد تقدیر قرار گرفت. امیر دکتر محمدى فر فرمانده سابق نیروى زمینى ارتش در کتاب خاطرات خود با عنوان نسل سرافراز ضمن تقدیر از توان فرماندهى وى در مدیریت واحدهاى جنگ از او به عنوان شجاع ترین فرد یگان خود در جبهه سومار یاد مى کند که اگر امکاناتى همچون آب خنک و غذایى خوب فراهم مى شد سربازان و کارکنان زیردست را برخود مقدم مى شمارد. فرمانده سابق نیروى زمینى ارتش درباره شخصیت معنوى این جانباز روشندل مى گوید او افسرى با ایمان و قارى قرآن بود که هر زمان از نزدیکى سنگرش عبور مى کردم صوت قرآن وى دل را جلا مى بخشید وقتى او به نماز مى ایستاد صفاى درونى اش در چهره اش نمایان بود به نحوى که انسان از این همه شکوه و زیبایى لذت مى برد... به تعبیر یکى از تحلیلگران انقلاب اسلامى اگر ارتش به انقلاب اسلامى نمى پیوست شاید تا سى سال دیگر پیروزى آن به تأخیر مى افتاد. این البته کاملاً روشن است که ارتش استراتژیک ترین رکن دستگاه بوروکراسى رژیم شاه بود. در واقع مى توان گفت نقطه اصلى پیروزى انقلاب اسلامى درست همان زمان پیوستن ارتش به انقلاب اسلامى بود. این روند از آغاز مبارزات امام خمینى با رژیم شاه شروع شده بود و به ویژه در ۱۹ بهمن شکل گسترده اى یافت. با پیوستن کامل ارتش به انقلاب در واقع دیگر چیزى از رژیم باقى نمانده بود. نخستین مسأله اى که در این مقاله به آن مى پردازیم ویژگى هاى جامعه شناختى ارتش ایران است که مى تواند منطق این نحوه عملکرد ارتش را براى ما توضیح دهد. در واقع همچنان که خداوند موسى(ع) را در دامان فرعون پرورانده و توسط همان موسى(ع) دودمان آن را برانداخت، ارتشى که زیردست مستشاران آمریکایى تربیت شده بود خواب را از چشم فرعون زمان ربود و در ۱۹ بهمن حماسه اى آفرید که چشمان تحلیلگران بزرگ سیاسى جهان را مات و مبهوت کرد. باید توجه کرد که اگرچه به لحاظ سازمانى ارتش ایران مثل همه ارتش هاى جهان وابسته به شخص اول کشور بود اما نکته مهم اینجاست که به لحاظ جامعه شناختى ارتش در مقابل ایدئولوژى شاه و رژیم شاه قرار داشت. البته ارتش نوین که از ۱۳۰۰ توسط رضاشاه به وجود آمد، همواره به دلیل نسبتى که با رژیم استبدادى داشت، در نگاه اولیه هماهنگ با ایدئولوژى رژیم شاه تلقى مى شد، اما درست به دلیل همین برداشت غلط بود که رژیم شاه هرگز نتوانست از ارتش به عنوان نیرویى در مقابل مردم استفاده کند. در واقع اگر نسبتى هم میان شاه بود بخشى از ارتش وجود داشت در چارچوب یک تعلق سازمانى و به عنوان فرمانده کل نیروهاى مسلح و مسؤول حفظ استقلال مملکت و در چارچوب سوگندى بود که افسران بر مبناى فرائض دینى تعهد به آن را مسؤولیت خود مى دانستنددر واقع نسبت ارتش با شاه نسبتى کاملاً سازمانى و بوروکراتیک بود. اما به لحاظ جامعه شناختى و ایدئولوژیک فاصله زیادى میان شاه و بدنه ارتش وجود داشت. توجه کنید که خاستگاه طبقاتى اغلب افسران، به ویژه افسران جوان و میانى ارتش طبقات متوسط جامعه بود. در آن زمان، دانشکده افسرى مثل همه کشورهاى جهان سومى، دانشکده اى بود که استعدادهاى درخشان طبقه متوسط در آن امکان رشد و آموزش رایگان را مى یافتند و این نکته به ویژه در دهه هاى ۳۰ و ۴۰ که دانشگاه هاى ما بسیار محدود بودند، موقعیت مناسبى براى پیشرفت بود. تصور این دسته از افسران ارتش هرگز نوکرى شاه نبود. ارتش طبق قانون اساسى قبل و بعد از انقلاب وظیفه حراست از کیان مملکت را داشت و از آن زمان تاکنون هم این مسؤولیت خود را به درستى انجام داده اما از آنجایى که شاه ازنظر سازمانى فرمانده کل نیروهاى مسلح بود و در تمام دنیا به عنوان یک قانون، عدم تبعیت از فرمانده منجر به فروپاشى سازمان نظامى خواهد شد، ناگزیر از حفظ نسبت سازمانى خود بود. در حالى که به لحاظ ایدئولوژیک الزامى به حفظ نسبت خود با رژیم شاه نداشت. از سوى دیگر واقعیت این است که علم مدیریت از جوامع نظامى برخاسته ، ارتش همچنین واردکننده تکنولوژى هاى جدید نظامى بود که تا حدودى منجر به وارد شدن دانش ها و فناورى هاى جدید به ایران مى شد و ارتش ایران هم مثل همه ارتش هاى جهان توزیع کننده و توسعه دهنده تکنولوژى هاى نوین بود. از همه مهمتر اینکه افسران ما و حتى درجه داران ما در رده هاى مختلف در بهترین دانشگاه هاى نظامى خارجى تحصیل مى کردند که خود منجر به آشنایى با مفاهیم جدیدى همچون آزادى و دموکراسى مى شد و حاصل آن سلب مشروعیت از رژیم استبدادى شاه بود. نقطه اوج این سلب مشروعیت و فاصله افتادن میان ایدئولوژى بدنه ارتش و رژیم شاه انجام مراسمات تشریفاتى همچون تاجگذارى یا جشن هاى ۲۵۰۰ ساله بود. ورود افسران ارتش به شاخه هاى نظامى سازمان هاى اسلامى و احزاب مخالف رژیم شاه خود نشاندهنده سست بودن پایگاه ایدئولوژیک رژیم شاه در جامعه ارتش بوده است. از سوى دیگر توجه کنید که بدنه اصلى ارتش ایران را پرسنل وظیفه تشکیل مى دهد که نیرویى در جریان و کاملاً مردمى تلقى مى شود. طبیعى بود که این بخش از بدنه ارتش هم نسبتى با ایدئولوژى رژیم شاه نداشته باشد. از همه آنچه که گفتیم مهمتر این است که بدنه اصلى ارتش از عالى ترین سطوح تا پایین ترین سطوح آن بدنه اى مذهبى و در ارتباط با روحانیون بود. از افسران عالى رتبه اى همچون شهیدسپهبد قرنى، سرلشکر فلاحى و سرتیپ نامجو گرفته تا سربازان وظیفه، تعلقات مذهبى قوى اى داشتند بنابراین به رغم برخى از برداشت ها واقعیت این است که مردمى بودن و مذهبى بودن دو ویژگى اساسى ارتش از قبل از پیروزى انقلاب اسلامى بوده است البته این ویژگى ها به شدت پس از پیروزى انقلاب اسلامى تقویت مى شود. افرادى مثل شهید قرنى، شهید نامجو، شهید فکورى، شهید صیادشیرازى، شهید کلاهدوز و شهید بابایى و شهید ستارى نیروهاى مذهبى بودند که به شکل کاملاً فعالانه اى در پیوند با ایدئولوژى مذهبى انقلاب حرکت مى کردند چنان که شهید صیادشیرازى شاخه هاى متعددى در شهرهاى مختلف در میان نیروهاى ارتش فعال کرده بود که در جهت پیروزى انقلاب اسلامى در تلاش بودند. باید به این نکته توجه کرد که برخورد ارتش با انقلاب تا چه حد نرم، ملایم و ملاحظه کننده بود و عملاً شاه هرگز نتوانست از ارتش به عنوان نیرویى در مقابل مردم استفاده کند. این نحوه برخورد ارتش از مهمترین عواملى بود که منجر به شتاب گرفتن روند پیروزى انقلاب اسلامى شد که هرگز استکبار و طاغوت انتظار آن را نداشتند. در واقع درست به دلیل پیوندهاى ایدئولوژیکى که میان بخش مهمى از بدنه ارتش و رهبر کبیر انقلاب اسلامى امام خمینى رحمت الله علیه برقرار شده بود و حمایت گسترده افسران ارتش از ایشان روند رو به شتاب پیروزى انقلاب اسلامى عملاً به پیروزى قطعى نزدیک شد. پس از پیروزى انقلاب اسلامى مى بینیم که همواره گروهى از فرماندهان عالى رتبه ارتش همچون شهید سپهبد قرنى، شهید فلاحى، نامجو، فکورى، شهید سپهبد صیادشیرازى و مرحوم ظهیرنژاد در ساماندهى و بازیابى مجدد انسجام ارتش به یارى امام مى شتابند. امام خود به رغم تهمت ها و فشارهاى فراوانى که به ارتش واردمى شد، به حمایت از آن پرداختند و با تدبیرى که در راهبرى انقلاب داشتند به شدت در مقابل کسانى که با انگ طاغوتى بودن به دنبال انحلال ارتش بودند، ایستادند. واقعیت آن است که پس از پیروزى انقلاب اسلامى ارتش با مشکلات زیادى مواجه بود. از سویى هریک از جریان هاى سیاسى نظیر چپى ها و منافقین به دنبال قطع این بازوى انقلاب بودند آمریکا به دنبال بازپسگیرى و از کار انداختن ماشین جنگى اى بود که در اختیار ایران گذاشته بود. گاه دیدگاههاى غیرفنى و آشفته اى نظیر اینکه ما به نیروى هوایى اى با این قدرت نیاز نداریم خود موجب آشفتگى و بى نظمى هاى بیشترى مى شد. درست در چنین شرایطى بحران هاى قومى و حرکت هاى جدایى طلبانه آغاز شد. اما ارتش به رغم مشکلاتى که داشت به رسالت تاریخى خود در برقرارى امنیت و جلوگیرى از تجزیه کشور عمل کرد و مردانه در برابر آنها ایستاد و در منطقه کردستان بود که با تدبیر شهید صیاد شیرازى و شهید چمران و شهید شیرودى اولین هسته هاى مقاومت مردمى تشکیل شد و اولین تجربه هاى پیوند این دو نیرو با یکدیگر در آنجا به دست آمد. دو لشکر نیروى زمینى ارتش با کمک نیروهاى مردمى و پشتیبانى سایر نیروها با تقدیم شهداى پاکبازى همچون شهید شیرودى و شهید کشورى و صدها شهید دیگر، عملاً امنیت را به منطقه بازگرداندند. با وجود تمام مشکلاتى که ارتش با آن مواجه بود اما پس از پیروزى انقلاب اسلامى با تلاش فرماندهان بزرگى همچون شهید نامجو ارتش به سمت بازیابى انضباط و اقتدار خود پیش مى رود. شهید نامجو مرد بزرگى که پرداختن به خدمات بزرگ و شخصیت وصف ناپذیرش همچنان مغفول باقى مانده است فرماندهى دانشکده افسرى را عهده دار مى شود و حتى در حالى که با نظر امام خمینى رحمت الله علیه مسؤولیت وزارت دفاع دولت شهید رجایى به ایشان سپرده مى شود اما او همچنان خود را مسؤول دانشکده مى داند وبه تربیت بیش از هزار افسر جدید مکتبى و انقلابى جهت تقویت تحول و بازسازى ارتش مى پردازد. سرانجام در شرایطى که هنوز سپاه پاسداران انقلاب اسلامى به طور جدى شکل نگرفته و انقلاب اسلامى درگیر معضلات گوناگونى است دشمن فرصت طلب و کینه توز انقلاب اسلامى جنگ تحمیلى را علیه ایران آغاز مى کند. در این شرایط طرح ریزى هاى عملیاتى فرماندهان بزرگ ارتش همچون فلاحى ، نامجو، فکورى و چمران و سایر فرماندهان قرارگاهها و لشکرها همچون فرماندهى لشکر هوانیروز ۷۷ خراسان به زودى به شکست حصر آبادان منجر شد. دراین مرحله ارتش در قالب رکن پنجم خود به گونه اى عمیق و توسعه یافته وارد عمل شد. فرماندهان بزرگ ارتش که خود معلمان بزرگ اخلاق بودند همچون شهید کلاهدوز، شهید صیاد شیرازى ، شهید نامجو و سردار رضایى با تدبیرامام خمینى عملاً به شکل گسترده اى به سازماندهى نیروهاى مردمى پرداختند و مولودى به نام سپاه پاسداران را تحویل جامعه دادند. رسم است که در سیر و سلوک انسان هر آنچه که دارد خالصانه در پیشگاه خداوندبگذارد ، فرماندهان عارف ارتش از جمله شهید صیاد شیرازى و یارانش احساس کردندوقت آن است که آموخته هاى کلاسیک خود ر ا در قالب طرح ریزى هاى عملیات هاى بزرگى همچون طریق القدس، فتح المبین ، فتح خرمشهر در اختیار جوانان پرشور سپاه و بسیج بگذارند. با شهادت فلاحى ، نامجو، فکورى، کلاهدوز و جهان آرا و پذیرفتن مسؤولیت فرماندهى نیروى زمینى توسط شهید صیاد شیرازى ، او عملاً با به کار گرفتن اساتید دانشکده هاى ارتش طرح ریزى و مدیریت عملیات هاى پیروزمندانه و بزرگى را همچون فتح المبین ، طریق القدس، و فتح خرمشهر را برعهده مى گیرد. در قالب طرح ریزى و مدیریت این عملیات ها صیاد عملاًمسؤولیت آموزش مردان دلیرى را عهده دار شد که بعدها به عنوان فرماندهان سپاه درهشت سال دفاع مقدس درکنار ارتش نقش آفرینى کردند. باید در نظر گرفت که پس از آن بسیارى از عملیات هاى عمده ارتش با مشارکت نیروهاى مردمى سپاه و بسیج صورت گرفت . از این جهت سازماندهى و آموزش نیروهاى مردمى در جبهه و همچنین در مراکز آموزشى ارتش و دنبال کردن استراتژى انجام عملیات هاى ائتلافى سپاه و ارتش از سوى شهید سپهبد صیاد شیرازى عملاً بزرگترین دستاوردها را براى ما به دنبال داشت. حضور گسترده ارتش در عملیات فتح المبین یا طرح ریزى و مدیریت شهید سپهبد صیاد شیرازى که بیشترین شکست را به ماشین جنگى عراق وارد کرد ، از سویى روحیه نیروهاى ارتش و نیروهاى مردمى را ارتقا داد، از سوى دیگر با غنائم گسترده اى که از ارتش عراق به دست آمد زمینه هاى توسعه و افزایش توان رزمى نیروهاى سپاه و تأسیس گردان هاى مجهز به سلاح هاى نیمه سنگین و سنگین را فراهم کرد و عملاً ارتش نیرویى قدرتمند در کنار خود یافت که در پیوند با آن قدرتى وصف ناپذیر را براى سازمان نظامى جمهورى اسلامى ایران به ارمغان آورد. در اینجا باید توجه کرد که ائتلاف ارتش و سپاه بدون وجود زمینه هاى مشترک ایدئولوژیک و اعتقادى امکانپذیر نبود این همان نکته اى بودکه تحلیل گران انقلاب اسلامى ورژیم شاه از آن غفلت کرده بودند. توجه به پیوند نیروهاى ارتش از سال هاى پیش از پیروزى انقلاب اسلامى با روحانیت به ما نشان مى دهد که ارتش ایران همواره در کنار آموزش هاى سخت نظامى ، رگه هایى قوى از عرفان ، معنویت و اخلاق را در درون شخصیت خود رشد داده است. درست به دلیل چنین زمینه هاى ارزشى و جامعه شناختى اى فرماندهان بزرگ ارتش همچون شهید نامجو و شهید صیاد شیرازى عملاً نفوذى اسطوره اى و مقبولیتى کاریزماتیک درجامعه مى یابند چنانکه پس از رحلت بنیانگذار نظام جمهورى اسلامى حضرت امام خمینى (ره) براى شهید صیاد شیرازى بزرگترین تشییع جنازه در ایران برگزار مى شود و رهبر معظم انقلاب اسلامى بر تابوت او بوسه مى زنند. این ویژگى هاى جامعه شناختى عملاً تأثیرى فوق العاده در پیشرفت هاى نظامى و معنوى ما در جنگ داشت ما شاهد نوعى تحول در ارزش هاى موجود دربدنه ارتش پس از پیروزى انقلاب اسلامى هستیم چنانکه خلوص ، تواضع و صمیمیتى در فضاى روابط میان رده هاى مختلف ارتش حاکم شد که نظیر آن را در هیچ یک از ارتش هاى جهان نمى توان دید. ما شاهد پدیده همنشینى صمیمانه فرماندهان با سربازان خود بودیم. این در حالى است که تبعیت سربازان از فرماندهان انسجام این روابط و اقتدار فرماندهى به گونه اى بود که گاه تنها یک نگاه فرماندهان ارتش براى انجام دستورى کافى بود که به روشنى از دست دادن جان آدمى را به دنبال داشت. فرماندهان بزرگى همچون صیاد عشق و خلوص و فرماندهى بر قلب ها را جایگزین اشرافى گرى برخى از فرماندهان رژیم شاه کردند. بررسى تأثیر این تحول ارزشى بدنه ارتش خود نیازمند انجام مطالعات جامعه شناختى است که متأسفانه معمولاً مغفول واقع مى شود. آنچه در این مرحله از حیات نظام جمهورى اسلامى نیاز حیاتى ما محسوب مى شود توجه به سرمایه عظیمى است که دربستر کسب تجارب معنوى و مدیریتى در طول هشت سال دفاع مقدس به دست آمده است. واقعیت آن است که ارتش اکنون از جمله سالم ترین ، متعهدترین و باتجربه ترین مدیران کشور را در اختیار دارد. شاید براى برخى پرهیز از تجمل و نشستن در خانه هاى لوکس و آنچنان کهنه و از مد رفته محسوب شود اما من خود هنوز مى بینم فرماندهان طراز اول ارتش را که نشستن در خانه هاى ۷۵ مترى را بر ویلاهاى سپهبدان رژیم شاه ترجیح مى دهند. باید به این نکته توجه کنیم که نسلى از ارتش که اکنون مدیریت آن را در دست گرفته است و در واقع مدیریت ستاد مشترک و لشکرهاى نیروهاى زمینى و سایر نیروها را عهده دار است عمدتاً در دوران تعطیلى دانشگاهها و آغاز جنگ از نخبه ترین ، با استعدادترین و درعین حال از جان گذشته ترین افرادى گزینش شده است که خود آگاهانه حضور در یک ارتش درگیر جنگ را برگزیده اند. براى من که دورانى از عمر خود را در آن دانشکده سعادت همنشینى با آن یاران عارف امام خمینى (ره) را داشتم اکنون هیچ عاملى افتخارآمیزتر و آرامش بخش تر از آن نیست که ارتشى که روزگارى توسط مستشاران آمریکایى اداره مى شد امروز به دست متقى ترین افسران و آزمون دیدگان دفاع مقدس اداره مى شود که در خون و رگشان عشق به ولایت موج مى زند. افرادى چون سرلشکر صالحى، سرتیپ موسوى، خرم طوسى، دادرس، شهیدى، حسینى ، پوردستان و ... مدیران عارفى که بدون تردید سرمایه هاى بزرگ و تکرار ناپذیر انقلاب اسلامى محسوب مى شوند از این رو به نظر مى رسد طراحى یک برنامه استراتژیک براى استفاده از تجارب نظامى و مدیریتى نسلى که زندگى کارى آنها با دوران معنوى دفاع مقدس پیوند خورده است خودیکى از مهمترین نیازهاى جامعه ما باشد. این مهم به ویژه در خصوص بخشى از نیروهاى ارتش که در دوران بازنشستگى بیم فراموشى و مغفول واقع شدن توانایى هاى آنها مى رود خود به نحوى اساسى تر مطرح است.امادر پایان باید به این نکته مهم توجه کرد که بى تردید سایه فرماندهى مدبرانه مقام معظم رهبرى خود بزرگترین سرمایه براى ارتش است. چراکه امروز همه فرماندهان عالى رتبه نظامى ما اذعان دارندکه تجارب گسترده ایشان در دوران جنگ نگرشى کارشناسانه را براى ایشان به دنبال داشته که همواره در راهبرى ارتش سرمایه اى بزرگ محسوب مى شود.ارتش در طول ۸ سال دفاع مقدس بیش از ۴۸ هزار شهیدو یکصدو چهل و سه هزار جانباز را تقدیم انقلاب کرده است که حدود نیمى از آنان را پرسنل کادر ارتش تشکیل مى دهند. ۲۹ فروردین روز فرمان مبارک و تاریخى حضرت امام و روز ارتش جمهورى اسلامى ایران را به ساحت مقدس امام زمان (عج)، محضر مبارک مقام معظم رهبرى ، فرمانده کل قوا، روان پاک شهدا و به همه جانبازان و خانواده هاى ایثارگر و رزمندگان پرتوان ارتش جمهورى اسلامى و ملت غیور و سرافراز ایران تبریک مى گویم. و موفقیت هاى روزافزون علمى - معنوى - نظامى ارتش را از خداوندمتعال خواستاریم. جانباز روشندل امیر سرتیپ محمد ایران نژاد روزنامه ایران ۲9 فروردین ۱۳۸۵ |